Chào các bạn! Vì nhiều lý do từ nay Truyen2U chính thức đổi tên là Truyen247.Pro. Mong các bạn tiếp tục ủng hộ truy cập tên miền mới này nhé! Mãi yêu... ♥

Part five

بعد از اینکه پرنس کارش تموم شد، نگاهش رو به طرف تهیونگ که جلوی در ایستاده بود برگردوند، با دیدن چهره‌اش لعنتی نثار خودش کرد چون به کل پسر رو فراموش کرده بود!

به طرف توپ بسکتبال رفت و اون رو برداشت.
همونطور که توپ رو به طرف تهیونگ پرت میکرد گفت:

_این دفعه درست انجامش بده.

تهیونگ با دیدن توپی که به طرفش پرتاب شده بود چشم‌هاش درشت شد. تمام این مدت تکنیکی که پسر کوچیکتر استفاده کرده بود رو بررسی کرده بود پس میتونست بهتر انجام بده درسته؟
لبخندی روی صورتش ظاهر شد و با سرعت به طرف توپ رفت.

این دفعه خیلی آروم شروع به دریبل زدن کرد و امیدوار بود دوباره گند نزنه و مثل یه احمق رفتار نکنه. الان که فکر میکرد هیچ نمیدونست تو باشگاه با پرنس کره چیکار میکنه؟ خب اگه منطقی بخوایم بهش فکر کنیم امروز دومین روز کاریش بود و این هیچ چیزی رو توجیح نمیکرد پس حتما دلیل منطقی ای پشت رفتارهای پرنس نبود؟

جونگکوک که تمام مدت نظاره‌گر حرکات تهیونگ بود صداش رو بلند کرد:

_اون اشتباهه.

و به طرف پسر مو مشکی که سعی میکرد همزمان با دریبل زدن راه بره رفت.

_انقدر محکم نزن خنگول.

تهیونگ دیگه از حرف‌های بی ادبانه پرنس غافلگیر نمیشد، چون تو همین مدت کم بهش عادت کرده بود هرچند هنوز هم احساس خوبی بهش دست نداده بود.

بدون حرف به توصیه‌های پرنس گوش میکرد و بالاخره تونست درست انجامش بده.

جونگکوک وقتی که دید تهیونگ از پسش براومده توپ خودش رو روی زمین انداخت و به طرف کانتر رفت تا آب بخوره.

_″آقا؟″

با شنیدن صدای تهیونگ به طرفش چرخید و در جوابش یه تای ابروش رو بالا انداخت.

_″میتونم طرف حلقه شوت بکنم؟″

تهیونگ گفت و به توپ بسکتبال توی دستش اشاره کرد.

جونگکوک آهی کشید و بطری آب رو روی کانتر گذاشت. کلافه شده و بود میخواست زودتر به اتاقش بره.

_باشه فقط خودتو به کشتن نده.

تهیونگ با خوشحالی لبخندی زد و به طرف لاین پرتاب خالی دوید و فورا توپ رو شوت کرد ولی با برخورد توپ به تخته و برگشتنش لبخندش محو شد و لب‌هاش رو آویزون کرد.
خنده‌های جونگکوک کمکی به وضعیتش نمیکرد، بدتر روی مخش میرفت و باعث میشد بیشتر لب‌هاش رو آویزون کنه.

تهیونگ با دلخوری وقتی که داشت خم میشد تا توپ رو برداره گفت:

_″هی این اصلا خنده دار نیست!″

خنده جونگکوک به محض دیدن باسن پسر بزرگتر قطع شد. نمیخواست اعتراف کنه که اندام تهیونگ فوق العاده‌اس، ولی فاک بهش! اون رون‌های کشیده با اون باسن خوش فرم چیزی نبود که به راحتی بشه ازش گذشت.
آب دهنش رو قورت داد و به سختی نگاهش رو ازش گرفت. همونطور که به طرف در میرفت گفت:

_کافیه دیگه بریم.

خوشبختانه تهیونگ قبل از اینکه دوباره با گفتن ′چرا′ داد و بیداد پرنس رو دربیاره جلوی دهنش رو گرفت.

وقتی که از باشگاه خارج میشدن با پادشاه که جلوی در ایستاده بود مواجه شدن. پادشاه همونطور که سعی میکرد از لای در نگاهی به داخل باشگاه بندازه گفت:

_از آخرین باری که بسکتبال بازی کردی چقد میگذره پسرم؟

جونگکوک چیزی نگفت و فقط شونه‌اش رو بالا انداخت.

_به هرحال جونگکوک تو چندتا کار ناتموم داری پیشنهاد میکنم بری و به اونا برسی منم میخوام با تهیونگ صحبت کنم.

پسر مو مشکی سرش رو تکون داد، درحالی که پرنس زیر لب غر میزد. اون از کار متنفر بود!

پسر کوچیکتر قبل از اینکه به طرف اتاقش بره زمزمه کرد:

_هیچوقت بدون اجازه من دوباره وارد باشگاه نمیشی.

پادشاه بعد از رفتن پرنس، تهیونگ رو به طرف حیاط قصر راهنمایی کرد تا باهاش حرف بزنه.

_خب کیم، پسر من اخیرا از غذاهایی که آشپزهای سلطنتی سرو کردن خوشش اومده میخواستم بدونم جین مشغول تهیه وعده‌های غذایی پرنس بوده یا تو بخاطر اینکه معمولا از غذاهای سرو شده لذت نمیبرد.

تهیونگ که بخاطر حرف‌های پادشاه احساس غرور میکرد با افتخار گفت:

_″من اخیرا مسئول سرو غذاهای جونگ‍.. یعنی ولیعهد بودم اعلیحضرت.″

سعی کرد به گندی که زده توجه نکنه.

_عالیه میخواستم ازت تشکر کنم کیم و اینکه تصمیم گرفتم اگه غذاهایی آماده کنی که دوسشون داشته باشه حقوقت رو افزایش بدم.

_″اوه خیلی ممنونم سرورم! باعث افتخارمه که همچین پیشنهادی دادید.″

پادشاه تکخندی کرد و دستش رو رو شونه‌ی پسر گذاشت.

_اغراق نکن. تو لیاقتش رو داری چون هیچکس تاحالا چیزی درست نکرده که اون خوشش بیاد. همینطور از اون چیزی که من دیدم اینطور به نظر میرسه که از صحبت کردن باهات لذت میبره.

تهیونگ اولش فکر کرد که پادشاه مسخره‌اش میکنه، چون پرنس مدام درحال فحش دادن بهش بود. وقت‌هایی هم که حرف نمیزد بهش چشم غره میرفت با این حال سعی کرد مودبانه جواب پادشاه رو بده.

_″خوشحال شدم سرورم، فکر میکنم باید برای درست کردن ناهار آماده بشم پشیمونتون نمیکنم.″

پادشاه لبخندی زد و به طرف اتاقش رفت.

تهیونگ از هیجان دست‌هاش میلرزید و نمیتونست جلوی لبخندش رو بگیره. اگه حقوقش افزایش پیدا میکرد میتونست توپ بسکتبال خودش رو بخره چیزی که سال‌هها آرزوش رو داشت.

----------

هوسوک همونطور که عرق خیالی روی پیشونیشو پاک میکرد گفت:

_هوفف امروز خیلی خسته کننده بود...

هر چهار نفرشون تازه کارشون رو تموم کرده بودن و ساعت هفت و نیم شب بود، چیزی تا تموم شدن شیفتشون نمونده بود.

_تنها کاری که شما دوتا کردید تمیز کردن میز بود کجاش خسته کننده‌اس؟! و از همه مهم‌تر به معنای واقعی کلمه به نامجون رشوه دادید تا به جای شما ظرف‌ها رو بشوره!

جین بدون نفس گرفتن با سرعت نور داشت حرف میزد که باعث شد دهن یونگی و هوسوک از تعجب باز بمونه.

یونگی با ناراحتی ساختگی گفت:

_ناامیدم کردی جین چطور درباره ما همچین فکری کردی؟

درسته که به نامجون بخاطر شستن ظرف ها رشوه داده بودن، ولی قرار نبود که اقرارش کنه.

یونگی و هوسوک به نامجون گفته بودن اگه ظرف‌ها رو بشوره، یک روز کامل هرکاری که بخواد براش انجام میدن و البته که قرار نبود بهش عمل بکنن!

اونا حوصله‌ی ظرف شستن هم نداشتن بعد بخاطر اینکه چون به نامجون قول دادن، یک روز کامل مثل یک خدمتکار رفتار کنن؟

همون لحظه نامجون با چهره خواب آلود وارد آشپزخونه شد.

_تهیونگ، جونگکوک دوباره تو رو میخواد.

_اووه دوتا پرنده عاشق که روی درختی به اسم قصر نشستن-

یونگی با بی حوصلگی به جیمین توپید:

_جیمین میشه دهن گشادتو ببندی؟!

جیمین فقط پوزخندی زد و وسایلش رو جمع کرد.

لپ‌های تهیونگ به رنگ صورتی درومده بودن و خداروشکر میکرد که کسی متوجهش نشد.

پسر مو مشکی با استرس پیشبندش رو باز کرد و به طرف اتاق جونگکوک رفت. وقتی که جلوی در اتاق ایستاد یکم مکث کرد و بعد به در زد.

_بیا تو.

با شنیدن صدای پرنس استرسش تشدید شد.
به خودش دلداری داد که این دفعه نمیخواد از لباس‌هاش ایراد بگیره، حتی خودش هم نمیدونست به چه دلیل مسخره‌ای استرس گرفته؟!

به آرومی در اتاق رو باز کرد.
درست مثل قبل، جونگکوک همونطور که با گوشیش مشغول بود با هودی و باکسر روی تخت نشسته بود.

تهیونگ سرش پایین بود ولی میتونست نگاه خیره پسر کوچیکتر رو روی خودش حس کنه.

از اون طرف، جونگکوک محو صورت زیبای پسر بود. گونه‌هایی که بخاطر خجالت گل انداخته بودن و لب‌هایی که هرچند ثانیه یبار گازشون میگرفت.

ذهنش به شدت درگیر بود که یه بهونه‌ی احمقانه برای کشیدن پسر به اتاقش پیدا کنه.

_چرا توی باشگاه برام دست زدی و تشویقم کردی؟

تهیونگ با تعجب سرش رو بالا آورد.

_″چون که توپو توی حلقه انداختید؟ نباید دست میزدم؟″

_میتونستی همینطوری اونجا وایستی اصلا درک نمیکنم چرا تشویقم کردی از کوه اورست که بالا نرفتم.

پسر بزرگتر واقعا نمیفهمید که چرا جونگکوک به خاطر یه دست زدن اینقدر حالت تدافعی گرفته. فکر میکرد که کار خوبی انجام داده اما مثل اینکه پرنس رو ناراحت کرده بود.

_″متاسفم آقا...دیگه این کارو نمیکنم.″

جونگکوک با همون چهره پوکر سرش رو تکون داد.

_برای ناهار و شام چی میخوری؟

تهیونگ بخاطر سوال‌های عجیب پرنس اخم کمرنگی روی صورتش نشست. به آرومی زمزمه کرد:

_″ساندویچ کره بادوم زمینی و ژله″

نمیخواست از غذاهای قصر بخوره، بخاطر همین برای خودش از خونه غذا میاورد.

_همین؟

_″اوهوم..″

جونگکوک هیکل لاغر پسر رو از نظر گذروند. خود پرنس هم لاغر بود ولی عضله‌هاش جبرانش میکرد، چیزی که تهیونگ نداشت.

_تعجبی نیست که نمیتونی یه توپ رو داخل حلقه شوت کنی.

تهیونگ بخاطر جمله جونگکوک اخم کرد. خودش میدونست و همیشه آرزو میکرد که بلندتر بود و عضله داشت. با صدای گرفته ای جوابش رو داد:

_″میدونم خودم...″

تهیونگ با همون اخم روی صورتش خم شد و کیفش رو برداشت و به طرف در رفت.

جونگکوک زیر لب فحشی به خودش داد. نمیخواست ناراحتش کنه، برعکس میخواست که دوباره اون لبخند مستطیلی رو ببینه!

_اگه خواستی میتونی فردا بری باشگاه.

با تن صدای پایینی گفت، انتظار نداشت تهیونگ اصلا بشنوه.

تهیونگ با سرعت با یه لبخند مستطیلی شیرین که جایگزین اخمش شده بود سمتش برگشت.

_″واقعا؟؟″

جونگکوک سرش رو تکون داد و به صفحه گوشیش نگاه کرد.

نمیدونست چه مرگشه، با تمام وجود میخواست لبخند پسر رو ببینه اما دقیقا وقتی که پسر لبخند میزد صورتش داغ میشد و نمیتونست بهش نگاه کنه.

پسر مو مشکی با هیجان وصف نشدنی گفت:

_″خیلی ممنونم آقا!″

_جونگکوک..

_″چی؟″

جونگکوک چشم غره‌ای به تهیونگ رفت. نمیفهمید چرا هر چیزی رو دو بار باید تکرار بکنه.

_جونگکوک صدام کن نه آقا.













_________________________________________

از اعلیحضرت به آقا و بعد جونگکوک بعدیش چیه؟

پرنس این داستان مثل فیکشن‌های دیگ جنتلمن نیست دوست داره برینه به همه🥲

ممنون که وقتتون رو میذارید و میخونیدش ووت فراموشتون نشه🦕🤍

Bạn đang đọc truyện trên: Truyen247.Pro