ویکتور، داستان عاشقانه‌ای بین پزشکی معروف و دانشجوی مجسمه سازی. جدال عشق و نفرت.پرنسی دو رگه، که به دلایل مشکلات خانوادگی از زادگاه خودش انگلیس به کره مهاجرت می‌کنه. داستانی سراسر عشق و محبت...نام: ویکتورژانر: پزشکی، رمنس، انگست، اسماتکاپل اصلی: ویکوککاپل فرعی: یونمین…
های رفقا، به بوک جدیدم خوش اومدید🍃┋⑉ 𝖭𝖺𝗆𝖾: Falling Apart🩸┋⑉ 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾: Romance_ Drama_ Angst _ Smut_ Slice life_ Psychological_ Mperg┋⑉ 𝖢𝗈𝗎𝗉: #YOONMIN - #VKOOK - #HOPEMIN❗️همیشه آسمون متلاطم چشم‌هام درحال باریدن بود و نمی‌دونستم چی به سرم اومده اما...صحنه‌ی تئاتر جایی بود که تونستم به عمق چشم‌هات نفوذ کنم، آخه می‌دونی چیه؟! گم شدن توی آسمون چشم‌هات برام دل انگیز بود وقتی می‌تونستم آزادانه پرواز کنم و از هیچی نترسم. - چرا انقدر ساکتی مستر پارک؟!+ من فقط می‌ترسم.- از چی؟! چیزی برای ترسیدن نیست.+ من می‌ترسم از پیله‌ای که به دور خودم پیچیدم بیرون بیام، از پروانه شدن می‌ترسم. از آزادی، از پرواز؛ من از این دنیا می‌ترسم. دنیایی که همیشه بر علیه من بوده. اما یه چیزی باعث میشه دلم بخواد پیله‌ای که سال‌هاست به دورم پیچیده شده رو پاره کنم و به فکر پروانه شدن باشم.- و اون چیه؟!+ لبخند‌های شما استاد مین...…
- آبی تو کیه؟- آبی من کسیه که از خیلی وقت قبل می‌شناسمش. کنارش خودمم و حس آرامش دارم و از همه مهم‌تر اون منو خیلی خوب بلده. آبی من کسیه که براش مهم نیست من چه گذشته‌ای دارم و منو همین‌جوری که هستم دوست داره. آبی من یعنی تو جونگکوکا!…
همه چیز از زمانی شروع شد که جئون هانول دختر سه ساله جئون جونگکوک، بزرگترین سهام دار و البته معروف‌ترین رئیس شرکت خودرو سازی سئول حسابی به مربی مهدکودکش کیم تهیونگ وابسته شد...- بهتره به حرفم گوش بدی و پرستار هانول بشی آقای کیم.+ چرا باید اینکارو بکنم؟ - چون من میگم.+ اما این دلیل خوبی نیست.- دلیل بهتری می‌خوای؟ بهتره توی اتاقم با هم صحبت کنیم...…