Chào các bạn! Vì nhiều lý do từ nay Truyen2U chính thức đổi tên là Truyen247.Pro. Mong các bạn tiếp tục ủng hộ truy cập tên miền mới này nhé! Mãi yêu... ♥

دنیای دیگر

لوک چشمانش را محکم بسته بود. چرا آنها را باز کند در صورتی که می داند تمام چیزی که تجربه خواهد کرد تنهایی است؟ و تمام چیزی که خواهد دید همان ستارگان دور و سرد است...

او نیز نیاز داشت خودش را با چیزی مشغول کند.

اما تنها چیزی که داشت دنیای افکارش بودند. درست است، او در دنیاهایی به غیر از دنیای سرد و ساکتِ خلاء میان ستارگان می زیست. او در تخیلاتش زندگی می کند، وگرنه چطور می توانست این سردی و سکوت ابدی را تحمل کند؟

او در روشنایی خورشیدی خیالی غوطه ور میشد و بادهای آسمانی را تنفس می کرد که با اینکه خیالی بودند، اما آنقدر محکم و شیرین بودند که لوک میتوانست خروش آنها را با پوست کلفت خود حس کند.

در دنیای کوچکِ لوک، جهان هایی عظیم و رنگارنگ به وجود می آمد و جان می‌گرفت. شادی ها و غم ها، تلاش ها و ناکامی ها، که همگی در پوستِ موجوداتی عجیب و گوناگون ظاهر میشد و به اوج می‌رسید.

لوک می تواند دنیاهای خیالی بیشماری را تصور کند و روزها، ماه ها و سال های متمادی را به تماشای آنان بگذراند.

او قادر است کشتی های فضایی و رنگارنگی را ببیند که با او در یک مدار قرار می گیرند و به جمع باشکوهِ او می پیوندند و لوک می تواند به تک تک آنها سر بزند و از نزدیک شاهد تلاش و رنج سرنشینانش برای برطرف کردن مشکلاتشان باشد.

به آنها و مشکلاتشان گوش دهد و برای همه شان راه حلی بیابد. زیرا او قهرمان شکست ناپذیر رویاهای خود بود.

او در آن رویاها و خیالات، دیگر قطعه سنگی تنها و معلق در فضا و خیال بافی ابدی نبود. بلکه شناگرِ کیهانیِ شکست ناپذیری بود که به جاهای دور و مختلف سفر می کرد!

همه ی این ها باعث میشد او تنهائی اش را فراموش کند و دیگر به جای غصه خوردن دنیای خود را بسازد و آنجا طوری که هیچگاه زندگی نکرده بود می زیست.

او کاملا در خیالاتش غرق میشد و برای مدتی طولانی چشمانش را نمی گشود.

اما در این بین مشکلی وجود داشت و ندایی از درونش همواره به او این را یادآوری میکرد که:
لوک... چه چیزی حقیقی و چه چیزی خیالیست؟!

Bạn đang đọc truyện trên: Truyen247.Pro