Chào các bạn! Vì nhiều lý do từ nay Truyen2U chính thức đổi tên là Truyen247.Pro. Mong các bạn tiếp tục ủng hộ truy cập tên miền mới này nhé! Mãi yêu... ♥

خودم به تنهایی









  [چهار زانو نشسته،دست هاش رو جلوی سینه اش قلاب کرده. اخم کرده و لب پایینش رو بیرون داده.]

  هم کلاسی: این چه قیافه ایه گرفتی؟ (بینی اش رو چین می ده.)

  لری گرل: هیس! (انگشت اشاره اش رو جلوی بینی و دهنش می گیره.) دارم سعی می کنم تمرکز کنم. (به وضعیت قبلی برمی گرده.)

  هم کلاسی: رو چی؟ (سردرگم می پرسه.)

  لری گرل: دارم سعی می کنم از لری عصبانی باشم؛ولی این خیلی سخته. به خاطر همین نیاز دارم تمرکز کنم.

  هم کلاسی: برای چی عصبانی باشی؟

  لری گرل: برای این که،یعنی چی! این چه وضعشه اصلا! خجالتم نمی کشن؟! تمام انگیزه آدم رو ازش می گیرن.

  هم کلاسی: (سردرگم و متعجب بهش نگاه می کنه.) حالت خوب نیست امروز.

  لری گرل: نه ببین جدی می گم. یعنی چی من از بس اینجا نشستم به هیدر تبدیل شدم. بعد این دو تا از هجده سالگی و شونزده سالگی همدیگه رو پیدا کردن و عاشق هم شدن و هنوز هم عاشق هم دیگه هستن و واسه هم آهنگ های عاشقونه می نویسن. (نق می زنه و وراجی می کنه.)

  هم کلاسی: (چشم هاش رو می چرخونه و سرش رو به چپ و راست تکون می ده. آهنگ آن مای اون رو پخش می کنه.) الآن بهتری؟

  لری گرل: (با لبخند سر تکون می ده.) مرسی که هستی نایل...











سلام به همگی!
چطور بود؟ دوست داشتید؟

نظر؟ پیشنهاد؟ انتقاد؟ سوال؟

ممنون که وقت می گذارید💚💙

Bạn đang đọc truyện trên: Truyen247.Pro