Chào các bạn! Vì nhiều lý do từ nay Truyen2U chính thức đổi tên là Truyen247.Pro. Mong các bạn tiếp tục ủng hộ truy cập tên miền mới này nhé! Mãi yêu... ♥

Chapter 15

همراه لیام وارد خونه شدم .

من تعقیبش میکنم چون اون نمونه ای بارز و البته کامل از موجوداتیه که به هیچ وجه تأییدشون نمی کنم .

اون کاملا مست بود .
نمی تونست راه بره و به در و دیوار برخورد می کرد .
اینُ میشه به عنوان یک کمدی تلقی کرد .

صدای برخورد چیزی با زمین رو شنیدم .
و فهمیدم اون 'چیز' ، لیام بوده .

کمابیش بیهوش بود .

من می تونستم بوی الکل رو حس کنم و این جداً مزخرف بود .
اون چطور همچین چیزی رو وارد معده ـش کرده ؟
و یا اصلا چه هدفی داشته ؟!
قبل از اینکه شروع به خوردن بکنه ، می شندیم که توی ذهنش با خودش حرف می زنه . اون میخواست زین رو فراموش کنه ، ولی آخرین کلماتی که قبل از بیهوش شدنش گفت ، اسم زین به علاوه چند واژه ی نامفهوم دیگه بود .

پس اون حتی یک ذره هم به هدفش نزدیک نشده بود!
و من مطمئنم که اون می دونسته نمی تونه فراموشش کنه . پس همچنان این سوال باقی می مونه که چرا این کار رو کرد ؟!







ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــ
ــ

بعضی قسمت ها حتی از این هم
قراره کوتاه تر باشه =/

#FIRE🔥

Bạn đang đọc truyện trên: Truyen247.Pro