
Chapter 15
همراه لیام وارد خونه شدم .
من تعقیبش میکنم چون اون نمونه ای بارز و البته کامل از موجوداتیه که به هیچ وجه تأییدشون نمی کنم .
اون کاملا مست بود .
نمی تونست راه بره و به در و دیوار برخورد می کرد .
اینُ میشه به عنوان یک کمدی تلقی کرد .
صدای برخورد چیزی با زمین رو شنیدم .
و فهمیدم اون 'چیز' ، لیام بوده .
کمابیش بیهوش بود .
من می تونستم بوی الکل رو حس کنم و این جداً مزخرف بود .
اون چطور همچین چیزی رو وارد معده ـش کرده ؟
و یا اصلا چه هدفی داشته ؟!
قبل از اینکه شروع به خوردن بکنه ، می شندیم که توی ذهنش با خودش حرف می زنه . اون میخواست زین رو فراموش کنه ، ولی آخرین کلماتی که قبل از بیهوش شدنش گفت ، اسم زین به علاوه چند واژه ی نامفهوم دیگه بود .
پس اون حتی یک ذره هم به هدفش نزدیک نشده بود!
و من مطمئنم که اون می دونسته نمی تونه فراموشش کنه . پس همچنان این سوال باقی می مونه که چرا این کار رو کرد ؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــ
ــ
بعضی قسمت ها حتی از این هم
قراره کوتاه تر باشه =/
#FIRE🔥
Bạn đang đọc truyện trên: Truyen247.Pro