Chào các bạn! Vì nhiều lý do từ nay Truyen2U chính thức đổi tên là Truyen247.Pro. Mong các bạn tiếp tục ủng hộ truy cập tên miền mới này nhé! Mãi yêu... ♥

Chapter 12


اون ها از من می ترسن و فرار می کنن .

از مرگ نمیشه فرار کرد . فرار از مرگ ، مثل فرار از زندگیه .
مرز بین زندگی و مرگ نازک تر از هر چیز نازکیه که بشه تصورش کرد .

قبل از هر چیزی ، معنی هر کدوم از اون ها مهمه .
مرگ به معنی پایان نیست .
و زندگی هم به معنی آغاز نیست .
مرگ یک پل و زندگی خروشان ترین روده .

این پل روی رود قرار گرفته و فقط باعث اتصال تمام جهان ها بهم میشه .
زندگی جریان داره . مثل یک رود .
از یک روح به روحی دیگر .
از یک قرن به قرنی دیگر .

هیچ چیز پایان نداره .
انسان ها به اشتباه ، هدف رو پایان نامگذاری کرده اند .

اگر او هدفی مثل گرفتن کاپ قهرمانی داشته باشه ، براش تلاش میکنه و زمانی که بهش رسید ، نباید متوقف بشه .
اشتباه اون ها دقیقا همینجاست .
بعد از رسیدن به هدف راکد و بی حرکت می شن .
در صورتی که رسیدن به یک هدف ، آغازی ست برای دست یابی به اهداف دیگر .

حقیقت اصلی زندگی یک چیزه .
تمام کره ی زمین و کهکشان ها در واقع یک چیز هستن .
همگی در سطحی برابر و یکسان قرار دارند .

یک روح متعالی و والا ، به بخش هایی کوچک تقسیم شده و از باکتری ها گرفته تا ابر اختر ها ، از همین روح سر چشمه گرفته اند .

تمام انسان ها در واقع فقط یک نفر هستن که زندگی های بی شماری دارد .
ممکنه تو همین الان در یک کشور دیگه ، دست به قتل زده باشی و یا یک ماده ی جدید رو کشف کرده باشی !

مرگ یک پیرمرد ، روح اون رو از این دنیا به جهان های دیگر انتقال میده و بعد از پالایش ، دوباره به این دنیا بر می گرده و این بار ممکنه در قالب یک دختر بچه ظاهر بشه .
این چرخه اینقدر تکرار میشه تا روحِ دنیا به بالاترین حد خودش برسه و از تمام تعلقات جدا میشه .

نه تنها ریشه ی مرگ و زندگی یکسانه ، بلکه این دو ،  دو تعبیر متفاوت از حقیقتی هستن که انسان اون رو فراموش کرده .

اون حقیقت ، خودِ انسانه .

Bạn đang đọc truyện trên: Truyen247.Pro