Chào các bạn! Vì nhiều lý do từ nay Truyen2U chính thức đổi tên là Truyen247.Pro. Mong các bạn tiếp tục ủng hộ truy cập tên miền mới này nhé! Mãi yêu... ♥

6

ماهی یکی از غذاهای اصلیِ مَردانِ کمپ بود و زین هم ماهی گیری را از هر کارِ دیگری بیشتر دوست داشت .

در آن اوایل او با ماسک و نیزهء زیر دریایی به شکار می رفت ولی آب های این نواحی پُر از کوسه های خطرناک بودند .

بخاطر همین بود که او ماهی گیریِ معمولی را انتخاب کرده بود و در تمامِ طول ساحل چوب های ماهی گیری را محکم بر زمین فرود می اورد .

زین در آن موقع زیرِ درختِ نارگیلی دراز کشیده بود و چُرت میزد .

دست های قوی و درشتَش را مانند صلیبی بر روی سینه اش گذاشته بود .

سگِ او "تایسون" در ساحل می پلکید و در جست و جوی اشیا های عجیبی بود که موج های دریا با خود به ساحل می آوردند .

سگِ عالی ای بود و زین هیچوقت از او جدا نمی شد .

تایسون ناگهان شروع به غریدن کرد . زین فریاد زد :
- این خرچنگ ها رو راحت بذار !! بالاخره یکی از اونا تو رو میگیره !

ولی وقتی تایسون دست از غرغر برنداشت ، زین از جایش بلند شد و به او نگاه کرد .

سگ در حالی که بر روی دو پای عقب محکم تکیه کرده بود به حشره بزرگی که در جلویش بر روی شن ها قرار داشت خیره شده بود و می غرید .

- تایسون! این جونورو ولش کن !

قبل از اینکه زین بتواند کوچکترین حرکتی بکند حشره حمله کرد و در حالی که دُم بلندش را بالا نگه داشته بود بر سرِ سگ فرود آمد .

زین پرید و به طرفِ تایسون دوید . خواست جانور را زیر پا له کند ولی او به سرعت گریخت و در میان علف ها نا پدید شد .

زین زمزمه کرد :
- تایسون ، اصلا نگران نباش . زخمِ بدیه . شایدم زهری باشه . میخوام بشکافمِش ، اینطوری بهتره .

زین سگ را که له له میزد نگه داشت و چاقوی ملوانیش را درآورد .

در آمریکای جنوبی وقتی تایسون به وسیله یک مار گزیده شده بود او زخمش را باز و مداوا کرده بود .

یک بار هم در "آریزونا" او خار های یک کاکتوس را که به پوزه اش فرو رفته بود درآورده بود .

تایسون می دانست که او را معالجه می کنند و اجازه میداد که این کار را به هر طریقی انجام دهند .

ولی این بار سگ صاحبش را گاز گرفت !
- تایسون ...!

زین با یک دست فکِ پائین سگ را گرفت و آن را با قدرت به بالا فشار داد تا اینکه حیوان مجبور شد دهانش را ببندد . آنگاه او را به عقب هل داد .

تایسون دوباره بر روی پاهایش ایستاد و شروع به پیشروی به طرف زین کرد .
زین فریاد زد :
- وایسا ..!!

سگ همچنان به طورِ مایل به طرفِ او می آمد به طوری که بینِ دریا و زین قرار گرفت .

زین نگاهی به پشتِ سرش انداخت و حشره را دید که از میانِ علف ها به طرف او می خزد . سگ هم او را به طرفِ حشره عقب می راند .

زین نفهمید که موضوع از چه قرار است ولی اصراری هم نداشت که بفهمد و ترجیح داد که دیگر آنجا نماند .

چاقویش را برداشت و به طرفِ حشره پرتاب کرد . چاقو درست در محلی که حشره تا لحظه ای قبل قرار داشت فرود آمد .

حشره حالا اگر فقط یک پرش می کرد به زین می رسید .

زین به طرفِ دریا دوید . تایسون سعی کرد جلویش را بگیرد اما زین او را با یک لگد دور کرد و شیرجه رفت .

به طرفِ کمپ شنا کرد و امیدوار بود که قبل از اینکه کوسه ها متوجه شوند جزیره را دور بزند و به کمپ برسد .

***

در کمپ تفنگ ها و هفت تیر ها به سرعت بین مردان تقسیم شده بود .
دوربین ها را بیرون آورده بودند و آن ها را تنظیم می کردند . گلوله ها را در اختیار همه گذاشتند ، چاقو و کارد و تبر به سرعت از انبار بیرون آمده و تقسیم شد .

دو دستگاه گیرنده و فرستنده از جلد خارج شده بودند و مردان خود را آماده رفتن به دنبالِ زین می کردند که در این موقع او را مشاهده کردند که به کمپ رسید .

دوستانش او را در جریانِ امور و اتفاقات گذاشتند و نتایجی که بدست آمد یکسان بود ...

-----------------------------

میدونم کوتاه بود ولی اگه ادامه هم میدادم زیاد میشد چون اون وسطا دیگه نمی تونستم کات کنم 😅

دِیموس ایز بک بچز 😎

💙کامنت و ووت فراموش نشه پارت بعدو زود آپ میکنم 

Bạn đang đọc truyện trên: Truyen247.Pro